جزئیات لحظه پیدا شدن «یسنا دیدار» از زبان کایت سوار نیشابوری+فیلم برخورد مرگبار کامیون با پژو پارس در نزدیکی مشهد با ۲ کشته و زخمی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) ویدئو | توضیحات مدیر‌عامل هلال احمر گلستان درباره پیداشدن یسنا، دختر گم‌شده ترکمن یک سوم شهرستان‌های خراسان رضوی فاقد مرکز پزشکی قانونی هستند مشهد، میزبان سومین همایش ملی مدیران خیریه دارالاکرام| بورسیه تحصیلی برای ۸ هزار دانش‌آموز نیازمند روایت مادر «یسنا دیدار»، از روز ناپدیدشدن دختر ۴ ساله‌اش + فیلم آخرین اخبار از عملیات جست‌وجوی «یسنا»، دختر گم‌شده ترکمن + ویدئو (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) آشنایی با خواص سبزی‌های فصل بهار| نوبرانه‌های بهاری ضامن سلامتی این سبزی، کلیه‌ها را تصفیه و استخوان و دندان‌ها را تقویت می‌کند مهمترین نقش رسانه‌ها در مسئله حاشیه شهر ایجاد حساسیت نسبت به آن است پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۳) | بارش باران از ظهر امروز در خراسان رضوی آغاز می‌شود آیا ارتباط و دوستی قبل از ازدواج، شناخت کامل را تأمین می‌کند؟ چت‌کردن به جای حرف‌زدن در روابط زناشویی! اختصاصی | تصاویری از آتش‌سوزی شفت گیلان افتتاح ۲ هزار و ۹۵۰ پروژه محرومیت‌زدایی بسیج سازندگی در خراسان‌رضوی
سرخط خبرها

یک عاشقانه نسبتا آرام | به پیوست دوستت دارم

  • کد خبر: ۶۸۴۸۰
  • ۰۵ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۵:۰۷
یک عاشقانه نسبتا آرام | به پیوست دوستت دارم
امید مافی - روزنامه‌نگار

باران نباریده است، اما ما صدای پای زندگی را به‌خوبی می‌شنویم. صدای تابستان را که پاورچین‌پاورچین دارد می‌آید و محال است زیر قولش بزند. تکلیف این روز‌های ما اگر روشن نباشد، تکلیف تقویم جلالی کاملا روشن است. زبانمان لال، برف هم اگر در این روز‌ها ببارد و کویر لوت را مات کند، بازهم تموز با چمدان سبزرنگش، درست در وقت مقرر خواهد رسید.
همیشه همین‌طور بوده است، از ازل تا ابد. هزار‌ویک تسلیت هم که برای فصل‌های پیش‌رو بفرستی، به جایی برنخواهد خورد و همه‌چیز همان‌طور پیش خواهد رفت که از مراسم معارفه زمین تا همین لحظه غریب، پیش رفته است.


پس بهتر است در چنین عرصاتی، تکلیف خود را با جهان روشن کنیم و از جزیره‌های وهم و تشویش بیرون بزنیم که قطار روزگار، نای سوت کشیدن ندارد و در روز موعود، بی‌صدا به ایستگاه تموز خواهد رسید.
حالا شما هی بگویید فرصتی برای درآغوش گرفتن بهار در روشنا نمانده است. هی خاموشی را بهانه کنید و باخت چند روز پیش شطرنج‌بازان وطن را به گردن بی‌برقی بیندازید و از سرنوشت محتوم رخ دیوانه قصه‌ها بسازید. هی خشک‌سالی را قضاوت کنید و برای ابر‌های باران‌زا مرثیه بخوانید. هی از کرونا بگویید و قرص رمدسیویر که گران شده است و تنها در ناصرخسرو سروکله‌اش پیدا می‌شود. هی ناخن‌هایتان را بجوید و زمین و آسمان را به‌هم ببافید.


باور کنید در چنین اوقاتی، گریزی نیست جز آنکه طاقت بیاوریم و دور از خبر‌های تلخ، لختی به تماشای درخت سترون خانه پدری بنشینیم که اصلا یادمان نیست روزی‌روزگاری سیب می‌زایید یا گلابی.
انسان و ابر در هزار شکل می‌گذرند و پیر می‌شوند. این وسط کسانی برنده‌اند که بیشتر تاب بیاورند و تاریکی را با روشنایی تاخت بزنند و به بهانه‌ای کوچک برای ادامه مسیر دل خوش کنند؛ مثل همان رفیق باستانی که مرا به نوشیدن یک فنجان قهوه در کافه‌ای قدیمی دعوت کرد و پس از ساعتی خاطره‌بازی به‌جای آنکه از کافه بیرون بیاییم، از روزمرگی و کسالت و دلتنگی بیرون آمدیم.


پس، از همین لحظه به تابستانی صعب فکر کنیم و خفت کردن اتفاقات نه‌چندان خوشایند را در ذهن بپرورانیم. باور کنید کمی خوش‌بینی می‌تواند کاری کند که روی پوست شهر، زندگی را به خاطر بیاوریم و برای اندک آرامشی که بدون آب از گلوی شهر پایین می‌رود، هورا بکشیم.
بی‌زحمت مواظب خودتان باشید در تمام فصول و بی‌آنکه گناه بوران و کولاک را به گردن بگیرید، دمی شیدا شوید و زیر گوش یار زمزمه کنید: «به پیوست دوستت دارم وقتی باران نمی‌بارد، اما تو چترت را در هُرم گرمای این حوالی به‌خاطرش باز می‌کنی...»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->